فرض کنيد انسان، در مسير دانش خود، به انتها برسد. يعنی ديگر هيچ چيزی به نظرش نيايد که ناشناخته باشد و تمام روابط علی و معلولی هستی را از ديد علم کشف کرد. فرض کنيد، انسان، جهان را، فتح کرده. و تمام قوانين علمی جهان، تحت سلطه و کنترل اوست. فرض کنيد، انسان، کهکشان ها را، فتح کرده، همه کرات را مثل درختان پارکهای جنگلی به نظم در آورده... بر گوشه ای از اين جهان طبقه بندی شده و تحت سلطه خويش، روی سنگ پاره ای سرگردان بر فضا نشسته،... بعد چه می كند؟...
حاشيه۱- قراری نبود كه زود به زود به روز كنم! اما اينطور بايد می بود! و از خودم چنين انتظاری داشتم... نمی خواين كه كلی بهانه و توجيه براتون بگم كه؟!... كاش می تونستم ننويسم ننويسم تا موقعی كه هر چی بگم حرفای تازه باشه...