« نوامبر 2007 | Main | فوریه 2008 »

شنبه،30 دسامبر 2007

گردش در میدان دی اِن اِی

می چرخیم و می خندیم و می گرییم

می‌چرخیم و می‌گرییم. می‌چرخیم و می‌خندیم. دور میدان DNA. و آدمها تعجب می‌کنند از اینکه بیش از یک دور، می‌چرخیم دور میدان کوچک شهر. تو گفتی بچرخیم؛ و من فرمان را چرخاندم. و همه چیز شروع شد. و چرخیدیم و گریستیم. و چرخیدیم و خندیدیم. مثل دیوانه‌ها. دور میدانی که مهتابی‌های نورانی در آن به هم پیچیده‌اند. میدانی که انتهای یک راه بود و ابتدای یک بزرگراه. و من هنوز نمی‌دانم کی قرار است به سمت یکی از خیابان‌های دور میدان بپیچم. تو هم نمی‌دانی. اما می‌چرخیم همچنان دور میدان DNA. دی ان ای یعنی قرار بوده این‌طور باشد. و ما آلوچه ترش می‌خوریم. پیتزای هات می‌خوریم. بستنی یخ می‌خوریم. غصه‌ی داغ می‌خوریم. هوای خنک می‌خوریم. و حتی گاه حسرت می‌خوریم. مثل دیوانه‌ها. دور میدانی که ما را جادو کرده. فرمان دست من است اما تو فرمان می‌دهی. و نقش مارپیچ مهتابی‌ها در چشمانمان، هیپنوتیزم شده‌ایم. من در آینه فقط تو را می‌بینم. و تو سرگیجه می‌روی. دست در دست. چشم در چشم. می‌چرخیم دور میدانی که قرار بوده این طور باشد...

حاشیه1بالاخره نهم دیماه هم رسید. اینجا نهم دیماه، تو به دنیا آمدی، دختر عجیب! و من از آغاز پاییز که به دنیا آمدم منتظرت بودم! تا بیایی و به جان هم بیافتیم! یادت هست وقتی آمدی هیچ برگی برای خودم نگذاشته بودم. و تو آرام آرام آمدی و نشستی. و من سفید شدم. سحر جان، تولدت مبارک... ممنون به خاطر همه چیز و همه چیز و حتی هیچ چیز.

 بخش نمونه طراحی های گرافیک به روز شد.

لطفا برای اطلاع از به روز رسانی سایت و وبلاگ ایمیل خود را در خبرنامه ثبت کنید. روی لینک آرشیو و امکانات کلیک کنید تا فرم ظاهر شود!