در این یادداشت که پیش از این در قالب یک رشته توئیت منتشر کرده بودم، میخواهم توضیح دهم که چرا اپوزیسیون خارجی ایران بیشتر یک پدیده برساختهی نیروهای امنیتی و رسانههای خارجی است تا یک واقعیت موثر بیرونی. این طبعا تحلیل شخصی من است و از هر گونه نقد و نظر استقبال میکنم! لطفا تا آخر بخوانید.
به نظر من عامل اصلی خلق مفهوم «اپوزیسیون» خارجی نهادهای امنیتی ایران هستند. نهادهای امنیتی که همواره از اعتراضات ناگهانی و خودجوش مردم شوکه میشوند و تازه بعد از چند روز به خودشان میآیند و بگیر و ببند راه میاندازند، به دنبال توجیه بیکفایتی خود در مقابل مقامات بالاتر هستند. این نهادها به خاطر سلسلهمراتب چاپلوسانه و عدم شناخت آنچه در بطن جامعه میگذرد همیشه منکر جمعیت کثیر مخالف نظام هستند و برای همین همیشه بدترین عملکرد را در مقابل جنبشهای اعتراضی و مقابله با اعتراضات داشتهاند. آنها برای توجیه بیکفایتیها به دلیل قانعکنندهای نیاز دارند.
برای همین آنها در گزارشها و بولتنهای محرمانه و رسانههای تابع خود، به خلق قدرت عظیمی به نام «اپوزیسیون» نیاز دارند که مورد حمایت قاطع قدرتهای جهانی است و با «جنگ ترکیبی» آنها را به چالش کشیده است! و البته تأکید میکنند که یکتنه در مقابل این نیروی عظیم ایستادگی کردهاند. فقط چنین نیروی عظیمی میتواند بیکفایتیها را در مقابل مقامات بالاتر و رهبر توجیه کند. بیانیههای نهادهای امنیتی را خواندهاید؟ بیاعتنا به عوامل اجتماعی و مشکلات ساختاری، فقط درباره نفوذ سازمانیافته «نیروهای معاند» با حمایت سرویسهای جاسوسی حرف میزنند!
بنابراین توهم قدرت عظیم «اپوزیسیون» مورد حمایت شیطان بزرگ، ناجی نیروهای امنیتی است و توجیهکننده تمام بیکفایتیها. صدا و سیما هم در خلق این نیروی انتزاعی در کنار رسانههای فارسیزبان خارجی قرار میگیرد و این مفهوم دائما برای مردم تکرار میشود که اپوزیسیون «مهم» است.
اما نکته بعدی اینکه آنچه ما از اپوزیسیون خارجی میشناسیم، اغلب در چند «چهره» شاخص خلاصه میشود و نه در احزاب و نهادها، و هیچگاه هم کنش مؤثر فراگیری در ایران نداشتهاند. هیچ نشانهای از سازماندهی گسترده داخلی ندارند و هیچ فراخوانی از سوی آنها توسط مردم مورد استقبال قرار نگرفته. تمام اعتراضات بزرگ خیابانی، در سالهای ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ در کشور، به صورت خودجوش و غیرقابل پیشبینی شروع شده و «اپوزیسیون»، اغلب سوار موج اعتراضات مردمی شده و فارغ از موضوع مورد اعتراض اصلی (انتخابات، تورم، بنزین یا حجاب) از طریق «رسانهها» از اعتراضات حمایت کلامی کرده. آیا بخاطر دارید زمانی مردم صرفا به خاطر فراخوان «اپوزیسیون» به خیابان آمده باشند؟ از قضا در جنبش مهسا، پس از حضور فراگیر خودجوش در یکی دو ماه اول، کمکم مردم دیگر به خیابان نیامدند، اما فشارهای رسانهای برای استمرار اعتراضات و فراخوانهای توئیتری «اپوزیسیون» همچنان ادامه داشت.
تجربه مستقیم من از حس و حال معترضان نوجوان و دانشجویان در مهر و آبان این بود که کمتر کسی میان آنها اساسا از صحبتهای چهرههای سرشناس اپوزیسیون «تبعیت» میکرد و بسیاری از آنها رسانههای خارجی یا داخلی را دنبال نمیکردند! البته که این چیزی از شور و عزم انقلابی آنها کم نمیکرد. طبقات و اقشار مختلف مردم ایران برای اعتراض کردن یا نکردن هیچگاه به دهان اپوزیسیون نگاه نکردهاند. بلکه هر گاه طاقتشان طاق شده، بدون محاسبهگری و از سر خشم به خیابان آمدهاند و تا هر زمان که هزینه حضور در خیابان برایشان قابل قبول بوده به اعتراض خیابانی ادامه دادهاند.
حالا بیایید رسانههای فارسیزبان خارجی را از فرآیند جنبشهای اعتراضی حذف کنیم. از «اپوزیسیون» چه میماند؟ جز چند توئیت تهییجکننده که مردم را تشویق به ادامه اعتراضات میکند؟ چه سازماندهی و چه حمایتی به شکل عملی از اعتراضات صورت گرفت؟ مقایسه کنید با آنچه در مصر و روسیه رخ داد.
در نهایت این همافزایی رسانهها و کنشگران خارجی با رسانهها و نیروهای امنیتی داخلی، منجر به توقع غیرواقعبینانه مردم از «اپوزیسیون» شد. از جایی به بعد مردم مقصر به نتیجه نرسیدن اعتراضاتشان را عدم ائتلاف کنشگران سیاسی خارجی دانستند و راهحل براندازی ائتلاف این نیروها شد. ایدهای که خیلی زود ناکارآمدی آن نمایان شد. ائتلاف بین چند چهره رسانهای و کنشگر سیاسی نه پرفایده بود و نه ممکن. زیرا هیچکدام داخل ایران سازماندهی فراگیری نداشتند و از طرفی وجه اشتراک چندانی هم با هم نداشتند. حتی دیدگاههای سیاسی و اقتصادی برخی از آنها برای کسی مشخص نبود.
پدیده «اپوزیسیون» خارجی در ایران امروز بیشتر از آنکه مانند تجربیات تاریخی و فعلی سایر کشورها، شامل سازمانهایی با رهبرانی جسور باشد که ابتکار عمل را داخل خاک کشورها دنبال میکنند و حتی هزینه میدهند، شامل سلبریتیهای محبوبی است که از دور برای جانفشانی معترضان کف میزنند. پدیده «اپوزیسیون» خارجی، پدیدهای غیرواقعی و برساخته رسانههای فارسیزبان خارجی و نیروهای امنیتی داخلی است که ما مردم معترض ایران نیز به اشتباه روی آن زیادی حساب کرده بودیم. ایران اپوزیسیون ندارد. یا بهتر است بگویم کنشگران اپوزیسیون اصلی امروز در زندانها به سر میبرند.
قطعا هموطنان زیادی با این یادداشت من مخالفتهای جدی دارند. من هیچگاه هیچ اصرار و تعصبی روی نظراتم ندارم. از طرفی این یادداشت توضیحدهنده تمام جوانب موضوع نیست. بنابراین برای خواندن نظرات مخالف و موافق شما کنجکاو و مشتاقم.
- دو سال پیش در قالب دو یادداشت نوشته بودم چرا ایده براندازی کار نمیکند و چرا ایده اصلاحطلبی کار نمیکند. هر چند اتفاقات مهمی از آن زمان تا کنون افتاده و در برخی گزارهها میتواند تجدید نظر شود، اما اصل مسائلی که در آن دو یادداشت نوشته بودم هنوز پا برجاست. خواندنشان خالی از لطف نیست.
دیدگاهتان را بنویسید