دایره تابنده
همواره افسونم میکند آن دایرهی تابندهی دور از دست. وسوسهی ماه، عمق شب را بیشتر میکند انگار. مثل جیرجیرک که سکوت را صریحتر میکند. آن پایین هنوز مراسم پای بادگاه ادامه دارد. میزنند و میرقصند. تو میخوابی و من میمانم و افسون مهتاب.
ظهر آفتابی بود و حالا شب شده و میدانم غیب نمیگویم. این را همه میدانیم و اما نمیدانیم و نمیفهمیم گردش را و چرخش را. قانون را و تصادف را. ظهر آفتابی بود و صدای برش سنگتراش میآمد. و من غیب نمیگویم.
حالا شب شده و ساکتتر شده و تاریکتر و دیگر نور لعنتی چشمانم را اذیت نمیکند. روز توهم ِ واقعیت است گرچه روشن است. شب اما واقعیتِ توهم است.
هر دو در عرض همند. بعد از هر شب هم طبیعی است که روز بیاید. حالا چه خوشمان بیاید یا نیاید. دقیقا از نیمهشب به بعد صبح حساب میشود. دقیقا از قله به آنسو به سمت دره میرویم. سالهاست این را میگویم و هیچکس جدی نمیگیرد و میدانم غیب نمی گویم. من از گردش حرف میزنم و از سکوت شب که متضاد صدای سنگتراش روز است و اینکه همه چیز طبیعی است و سر جای خود.
هر چه از مرکز ثقل این دایره چرخان دور شوی زندگیات متغییرتر می شود و شب میشوی و روز میشوی و درگیر میشوی و شبانه روز شریک جدال شب و روز میشوی. اما وقتی در مرکز دایره نشستهای...
وقتی در مرکز دایره نشستهای همه چیز دور تو میچرخد و تغییر میکند. و تو در وضعیتی خنثی، فقط نگاه میکنی. شبانهروز کنار شب و روز نشستهای و از جدالشان در خنثای تو غمی عمیق می نشیند...
وسوسه میکند بدمصب. وگرنه میدانم دستدرازی به آن دور از دست بیهوده است. گرچه یک دستم سر به هواست اما دست دیگرم موهای تو را نوازش میکند.
بالاخره ویرایش جدید طراحی وبسایت و وبلاگم کامل شد. وبسایت را حدود سه هفته پیش راه انداختم. بخشهای زیادی به آن اضافه کردم: مقالات، طراحی گرافیک، طراحی وب، ویدیوآرت، چندرسانهای، عکاسی، ویرایش جدید قالبساز آنلاین، قفسه، دیوار یادگاری و... وبلاگ. وبلاگ هم همانطور که میبینید با حفظ هویت قبلی تغییر کرده. اینبار هم افقی است البته به لطف کدهای jQuery و جاوا اسکریپت نوشتهها به شکل افقی اسلاید می شوند و فکر میکنم معلوم است کلیدهای اسلاید کدامند! بخش وبگردی هم با لینکهای خوشمزه در ستون سمت چپ قرار گرفت و چیزهای جالبی را که میبینم آنجا لینک میدهم.
مینیاتوری را که سمت چپ استفاده کردهام نمیدانم از چه کسی است. مدتها پیش در اینترنت پیدایش کرده بودم و به خوبی مفهوم «ماورا: فراتر از این حرفها» را میرساند! اگر از دوستان کسی نگارگر این مینیاتور را میداند لطفا به من خبر دهد تا نامش را کنار اثرش بنویسم.
نیمه اردیبهشتماه «همایش هفته جهانی گرافیک» را در سبزوار برگزار کردیم. دبیر همایش خودم بودم و با کمک بچههای خانه طراحان، سخنرانی، نشستهای تخصصی، نمایشگاه آثار اساتید و... را برپا کردیم. خبرهایش را اینجا بخوانید.
هفته پیش، بعد از برگزاری همایش به مسافرتی هشت روزه رفتیم: تهران (آزمون آزاد ارشد و نمایشگاه کتاب)، کاشان، مشهد اردهال، اصفهان و شمال. اولین بار بود مشهد اردهال به آرامگاه سهراب میرفتم. دوست دارم فرصتی بیابم و سفرنامهای بنویسم از گفتنیهای بسیار.
این فیس بوک هم بدچیزی است لامصب!